ترمهترمه، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

ترمه دختر قشنگ من

تولد سه سالگی

وقتی روزمرگی های زندگی اینقدر سرگرمت میکنه که یادت میره اره یه وبلاگ برای دخترت درست کردیو قراره جایی بشه برای ثبت خاطرات کودکت یهو تو روز تولد دخترت به خودت میای که ای وای حالا بعدا چی میخوای جوابشو بدی نمیدونم ؟؟؟؟؟؟؟ دخترم سه ساله شد و من هرروز خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه منو لایق مادرشدن دونست و بهترین هدیه رو بهم داد خدایا متشکرم ...
15 اسفند 1394

نوروز94

یه چند وقته حسابی تنبل شدم نتونستم بیام آپ کنم بدجور تنبل شدم حالا علتشو نمیدونم . دختر گلم نوروز امسال رفتیم مسافرت اهواز همراه دایی محمد فوق العاده عالی بود کلی خوش گذشت میتونیم بگم منهای شیطونیهای شما یکی از بهتر سفرهام بود من خودم که عاشق مسافرتم کلی روحیم عوض میشه اونجا تونستیم دایی علی رو هم ببینیم روز 4 فروردینم تولد دایی محمد بود کیک خریدیم رفتیم لب کارون جوجه کباب درست کردیم و تولد گرفتیم بی نهایت خوش گذشت. سفره هفت سین نوروز 1394 جوجه کباب شب تفلد دایی محمد اینم عکس اتیش سوزوندن شما خونه دایی احسان تو اهواز با آنوشا و امیرمحمد   اینم عکس از اسباب بازی های دوست داشتنیت ...
23 فروردين 1394

یلدای 93 + متفرقه

دخترگلم سلام یلدات مبارک باشه فرشته کوچولوی عزیزم ایشاله که سالها و سالهای طولانی همین جور شب یلداتو جشن بگیری از سفر مشهد به این ور دیگه نتونستم بیام بنویسم خیلی اتفاقا اوفتاد خیلی هم من و هم بابایی گرفتار بودیم مخصوصا باباعلی بمیرم این چند وقت به خاطر مشکلات کاری و نامهربونی هایی که از اطرافیانش داشت حسابی اذیت شد اما خداروشکر یه نفر اون بالا حسابی هوامونو داره بعضی موقع ها یه جاهایی میاد که خودمم خجالت میکشم به خاطر این همه لطف و مهربونیش دوست داریم خداجون البته از قدیم میگن هرکی نون ذاتشو می خوره آدم اگه بخواد خوشبخت باشه و احساس خوشبختی کنه خدا همه جوره هواشو داره و نمیذاره کسی دیگه این خوشبختیشو خراب کنه من واقعا می گم از دا...
1 دی 1393

اولین سفر مجردی مادردختری

سلام عشق مامان چند وقتی بود دلم می خواست برم به خواهرم تو مشهد سربزنم هم زیارت کنم هم خواهریو ببینم دلم براش خیلی تنگ شده بود این بود که تصمیم گرفتیم روز سه شنبه بریم مشهد و شنبه برگردیم البته فقط منو شما بابایی کار داشت نتونست بیاد و اولین سفر مجردی مادر دختری در تاریخ 1393/05/06 ثبت شد کلن تجربه خوبی بود باهام اینقدر دورنرفته بودیم خیلی خیلی خوش گذشت پارک رفتیم حرم رفتیم کلی خرید کردیم شمام که تا تونستی شیطونی کردی اینم عکساش شما و امین و رامین پسرخاله هات می خواستیم بریم خرید این عکسم تو هواپیما انداختم خیلی دوسش دارم بالکن خونه خاله الهام خیلی دوست داشتی بری اونجا روز بعدش رفتیم پارک کوه سنگی کلی ...
14 مرداد 1393

دخترشیطون و شیرین من

بلاخره بعد از یه مدت طولانی وقت کردم بیام برای دخترم بنویسم این چند وقت درگیر درسو پروژه و امتحانا بودم سرم واقعا شلوغ بود نمی تونستم زیاد بهت برسم یا پیش بابات بودی یا دوتا مادربزرگات دستشون درد نکنه واقعا هردوتاشون برات کم نمی ذارن   از کارات بگم خیلی خوردنی و بانمک حرف میزنی البته به زبان خودت تا الان که به زبان ما حرف نمیزنی الهی قوربت برم با زبان خودت به ما میفهمونی چی می خوای منکه استادم هروقت حرف میزنی سریع واسه بابا ترجمه میکنم   به طور خیلی وحشتناک همه جارو به هم میریزی طوریکه همه جای خونه یهو بهم میریزه محدوده ریختو پاشتم جایی که من باشم اگه من برم آشپزخونه تمام محتویات کابینتارو می ریزی بیرون اگه برم تو اتاق تما...
3 تير 1393

پست مربوط به تولدیکسالگی

سلام دختر گل مامان این پست با تاخیر خیلی خیلی زیاد گذاشتم همش هی یادم میرفت بیام عکسای تولد و کادو رو بذارم تو این پست عکسای مربوط به آتلیه و کادوهاتو می ذارم  به علت مشغله کاری که هم من و هم بابایی داشتیم و هم اینکه شما زیاد الان چیزی از تولدو کیک و شمع نمی فهمی و هم اینکه داییات و خالت دور بودند اصلا دلو دماغ مهمونیو نداشتم واسه همین بردیمت آتلیه که لااقل عکس از کیک و کادوهات داشته باشی گلم اما دو سالگیت که هم میتونی شمع فوت کنی هم بزرگتر شدی یک جشن تولد توپپپپپپپپ میگیریم ایشاله اگه خدا بخواد. و اما بریم سراغ کادوها این مورچه خوگشلو دایی محمد برات کادو آورده اون دوتا خرس کوچولوی سفیدو همکارای مامانی برات کادو آوردن ...
14 ارديبهشت 1393

اولین مسافرت ترمه

ا مسال عید مردد بودم که بریم مسافرت یا نه  آخه اینقدر طولانی تا حالا تو ماشین ننشستی بعدم زیاد با صندلی ماشین جور نیستی اگه خودمم بغلت کنم هی از سرو کولم بالا میری  بعدم زیاد درک درستی از اینکه کجا میریم کجا هستیم حرفامون نداشتی که مثلاً بگم ترمه خانم دختر گلم تو ماشین خانم بشین داریم میریم مسافرت اخه خیلی کوچولویی جیگرم یه مساله دیگم غذات بود هنوزم باید غذارو میکس کنم چون دندون نداری تا یکمم غذا سفت میشه سری حالت اوق زدن بهت دست میده بعضی وقتام که بالا میاری خلاصه دلو زدیم به دریارو راهی سفر شدیم من شیرازو خیلی دوست دارم به پیشنهاد من رفتیم شیراز روزی 29 اسفند ساعت 6 صبح از خواب بیدارت کردم چون می خواستم تو ماشین بخو...
21 فروردين 1393

سال 1393

سلام خوشگل مامان خوبی قربونت برم اینقدر دیر دیر میام که نمیدونم کدومو بنویسم اول اینکه امسال نوروز خیلی خیلی به ما خوش گذشت هم اینکه شما پیشمون بودی هم اینکه واسه اولین بار سه تایی رفتیم مسافرت شیراز که خیلی واقعا هم خاص بود هم اینکه اولین بار بود سه تایی مسافرت میرفتیم خوش گذشت گذشته از اینکه بعضی جاها خیلی نق میزدنی و اذیت میکردی مخصوصا تو تخت جمشید که نتونستیم درست و حسابی ببینیمش چون من واقعا اونجارو دوست دارم همش میخواستی راه بری اگه من یا بابایی دنبالت میومدیم جیغ میزدی که نیاین دنبالم . امیدوارم امسال سال خوبی برات باشه دختر گلم یک عالمه عکس دارم از شیراز تولدت از قبل که باید بیام تو پستای بعد برات بذارم این عکس دختر گلم با سفره ه...
17 فروردين 1393